نیم نگاه

یادداشت ها و نیم نگاه هایم به زندگی و جامعه

نیم نگاه

یادداشت ها و نیم نگاه هایم به زندگی و جامعه

بعضی محتواهای تولیدی در کانال تلگرامی «نیم نگاه» را در این وبلاگ می گذارم تا امکان بازیابی در موتورهای جست و جوی تحت وب را داشته باشد.
https://t.me/nedarazavichannel
ندا رضوی زاده

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

✏️دکتر محمود نجاتی حسینی (جامعه‌شناس) یادداشتی نوشته‌اند زیر عنوان «فاجعه علمی ملی: سونامی نتایج  کنکور دکترای ۹۶ !». در آن‌جا ارقام و محاسباتی را ارائه کرده‌اند که نشان می‌دهد تقریبا تمام کسانی که داوطلب آزمون دکتری امسال بوده‌اند بالاخره در دانشگاهی دولتی یا غیردولتی پذیرفته خواهند شد. ایشان به دلیل آن‌چه کیفیت پایین تحصیل، رکود علمی و بی‌رونقی کلاس‌های درس دانشگاهی، و رقابت برای دریافت «نمره و  مدرک » به هر قیمت که منجر به ایجاد «بازار پایان نامه نویسی» شده است، نهادهای سیاست‌گذار علمی را به درستی مورد انتقاد قرار داده‌اند.

با این حال شخصاً تحلیلی وسیع‌تر از این پدیده دارم و چندین سال است که مشغول گردآوری شواهد و آزمون فرضیات‌ام هستم. من این گونه تولید فله‌ای مدارک تحصیلی بالا را،‌ بخشی از یک جریان بزرگ‌تر می‌بینم. جریانی که مصداق‌هایی در جاهای دیگر هم دارد:

ارتقای مرتبه‌های سریع اعضای هیئت علمی در نظام دانشگاهی

ارتقای مرتبه‌های سریع در نظام حوزوی

ارتقای مرتبه‌های سریع در سازمان‌های نظامی

اعطای مجوزهای خدمات حرفه‌ای از سوی مجامع صنفی (اعم از صاحبان مدارک دانشگاهی و غیر آن)

و ...

خلاصه این که هر جایی که قرار است پای نظامی برای سنجش و ارزشیابی دانش، مهارت یا صلاحیت افراد در میان باشد، یک سیستم معمولا به شدت کمی‌گرا، صوری و کور نسبت به کیفیت و اصالت، و بسیار مسامحه‌گر وجود دارد. در این سیستم غالباً برآوردن «صوری» انتظارات و مقررات بوروکراتیک کافی است تا کسی در آن به سرعت ارتقا یابد و بالاترین مدارک و مدارج را کسب کند. این «فرمالیسم در ارزیابی» -که البته تمام زندگی ما را درنوردیده- در نهایت منجر به بی‌معنا و بی‌محتوا شدن عناوین، رتبه‌ها و مدارک شده است. بدین‌ترتیب حجم انبوهی مدارک و عناوین تولید شده است که کم و بیش پوچ اند و تمایزی واقعی بین آن‌ها نیست، مثلا قرار نیست کسی که دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد است به لحاظ صلاحیت علمی و قدرت حل مسائل رشته‌ی خود با آن که دانش‌آموخته‌ی کارشناسی یا حتی دکتری است تمایز واضحی داشته باشد، یا آن که قرار نیست بین استادیار و دانشیار تمایز روشنی در میزان تأثیرگذاری واقعی‌ بر فضای علمی و اجتماع علمی و حرفه‌ای‌ وجود داشته باشد.

من این بی‌اعتبارسازی مدارک و رتبه‌ها را که در عمل با تولید انبوه این مدارک و مراتب حاصل شده، محصول یک پدیده‌ی فراگیرتر می‌دانم و آن عبارت است از نوعی درک عمومی از مفهوم «برابری»، و خواست عمومی برای برابری، حتی به رغم تمایزهای کیفی در صلاحیت‌ها و توانمندی‌های افراد. در مورد ریشه‌های این درک (یا بدفهمی؟) از «برابری»، البته تحلیل تاریخی و جامعه‌شناختی می‌توان داشت. 

یک گمانه‌ی تحلیلی این است که به نظر می‌رسد در تاریخ معاصر ما بیش از چندین دهه ارزش‌های برابری‌طلبانه با شدت و حدت ترویج شده است. پیش و پس از انقلاب، هم از سوی چپ‌گرایان و هم از سوی اسلام‌گرایان، «برابری» به عنوان یک ارزش کلیدی، فارغ از ملاحظه‌ی تمایزها، به عنوان خواست سیاسی مطالبه شده است. پس از انقلاب هم افکار عمومی هم از داخل و هم از خارج حاکمیت، تحریک و بسیج شده است تا سیاست‌گذاران واداشته شوند «همه» چیز را برای «همه» فراهم کنند. اتفاقا در حوزه‌هایی این دموکراتیزاسیونِ دسترسی،‌ تحت همین فشارهای سیاسی، یا به الزامات جلب نظر عموم و راضی کردن آن، یا تحت فشارهای دیگری (مثلا به تعویق انداختن ورود جوانان به بازار کار با فرستادن‌شان برای کسب مدارک دانشگاهی بالاتر) ‌حاصل شده است. در این میان اما یک غفلت در بین عامّه وجود داشته است، غفلت از این که تعداد موقعیت‌های بالای اجتماعی که مزیت‌های ویژه دارد، محدود است و  دسترسی «همه» به «همه چیز» عملاً ممکن نیست. حتی اگر همه، فلان مدرک تحصیلی بالا را داشته باشند، موقعیت‌های دانشگاهی معدود است، موقعیت‌های مدیریتی معدود است، و به طور طبیعی اگر ما در سال صدهزار یا دویست‌هزار مدرک دکترا تولید کنیم، به همین میزان پست تدریس دانشگاهی یا هر پست دیگری که نیازمند این مدارک باشد به طور سالانه نمی‌توانیم تولید کنیم (این مثال را در موارد غیردانشگاهی هم می‌شود زد. برای مثال اگر سالی ده هزار ارتقا به مقام سرهنگی در نیروی انتظامی داشته باشیم، احتمالا سالی ده‌هزار موقعیت برای اشتغال افرادی با این مقام اضافه نخواهد شد. در ارقام مناقشه نیست.).


با این حال سیستم سیاست‌گذاری، تحت فشارهایی که بالاتر برشمردم، در سطوح مختلف کوشیده است پاسخی به این دریافت (و به زعم من «سوء تفاهم») درباره‌ی «برابری» بدهد، و عطش دسترسی همگانی به «همه‌چیز» را فروبنشاند. مهم‌ترین پاسخ به این سوء تفاهم در باب «برابری»،‌ سست و سهل‌انگارانه و فرم‌گرا کردن بنیادین نظام‌های ارزشیابی بوده است که اتفاقا با استقبال عمومی روبرو شده است! در مدرسه‌ّها،‌ در دانشگاه‌ها،‌ در سایر آموزشگاه‌ها، در آزمون‌های ورودی موسسات، در اعطای مجوزهای حرفه‌ای، در انواع نظام‌های ارتقای حرفه‌ای مشاهده می‌شود که ارزشیابی، سهل‌انگارانه و با مسامحه انجام می‌شود تا «همگان» فرصت «برابر»شدن با «بالاترین رده‌ها» را داشته باشند! و چنین است که مدارک، ‌رتبه‌ها و مجوزها،‌ هیچ تضمینی به دست نمی‌دهد برای این که  صاحبان این مدارک و ... قابلیت‌های متمایزی دارند، یا به طور سلسله‌مراتبی با ارتقای مدارک و مراتب‌شان یا داشتن مجوزها،‌ توان تولید خدمت‌شان افزایش می‌یابد، یا محصولاتی با کیفیت بالاتری به جامعه ارائه می‌دهند،‌ یا فرصت‌های رشد و توسعه‌ی بیشتری برای جامعه فراهم می‌کنند،‌ یا حتی فرصت‌های رشد بیش‌تری می‌توانند برای خودشان فراهم کنند.


پ.ن.۱. این که خود نظام‌های آموزشی ما در سطوح و جاهای مختلف نقص دارد، بحث دیگری است و حتما شایان توجه و بررسی است. من در این جا تمرکزم بر نظام‌های «سنجش و ارزشیابی» است که ندیده‌ام کسی از این منظر آن را تحلیل کرده باشد و سنجش و ارزیابی چنان که در متن گفته‌ام محدود به آموزش نمی‌شود، و عملکرد حرفه‌ای افراد نیز در موقعیت‌های شغلی ارزیابی می‌شود.

پ.ن۲. امیدوارم خواننده‌های این متن آن‌قدر هوشمند باشند که بدانند متن در دفاع از نابرابری نوشته نشده است. متن در تحلیل نظام ارزشیابی و نیز نقد بدفهمی و توهم درباره‌ی مفهوم برابری است که پیامد عملی‌اش را امروز می‌بینیم.


ندا رضوی‌زاده

🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۲۴

📚 شما چه بازنشر می‌کنید؟

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ق.ظ


✏️جمله‌ی مشهوری وجود دارد که می‌گوید: «بگو دوست تو کیست تا بگویم که هستی». با اقتباس از این جمله، جملات مشابهی ساخته شده است، یک نمونه هم، بعد از چندسال شبکه‌بازی، من ساخته‌ام:

«بگو چه share می‌کنی تا بگویم که هستی»!


آیا با آن‌چه share/forward می‌کنیم، #عمق_نگاه، و دست کم بخشی از #مشغولیت‌های_ذهنی و #محرک‌های_احساسی‌مان را ناخودآگاه آشکار نمی‌کنیم؟


اگرچه با share/forward می‌شود شخصیت و هویتی متمایز از آن‌چه هستیم در جلوی صحنه برسازیم، با این حال  کسانی که به طور مداوم روی آنتن شبکه‌های اجتماعی در حال بازنشر محتوا هستند، به نظرم امکان ندارد که بتوانند به طور  کامل، دیدگاه‌ها، ژرفای نگاه، مشغله‌های فکری و تحریک‌کننده‌های احساسات‌شان را پنهان کنند.


اگر در گذشته گفته می‌شد: «تا مرد [زن!؟] سخن نگفته باشد، #عیب و #هنرش نهفته باشد»٬ حالا آیا نمی‌شود گفت که علاوه بر سخن، محتواهای share/forwardشده از سوی مرد/زن حکم مشابهی دارد!؟


🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۲۲

📚 با بالاتر پریدن؟

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ق.ظ



✏️ مین-آه لی و ایچیرو کاواچی در مقاله‌ای که در جدیدترین شماره‌ی نشریه‌ی علمی «#جامعه‌شناسی_سلامت_و_بیماری» منتشر خواهد شد (و اکنون نسخه‌ی آنلاین آن انتشار یافته) این نکته را بررسی کرده‌اند که آیا #دوستی و معاشرت با افراد متعلق به طبقه‌ی بالاتر تأثیری بر سلامت روان افراد دارد یا خیر؟


داده‌ها برگرفته از پیمایش ملی اجتماعی کره‌ جنوبی در سال ۲۰۱۲ بوده است.  نتایج نشان داده که دوستی و #معاشرت با افراد طبقه‌ی بالاتر از خود، همبستگی مثبتی با علایم افسردگی دارد. احساس بی‌عدالتی نیز علایم افسردگی را افزایش می‌دهد. معاشرت با افراد هم‌طبقه یا طبقه‌ی پایین‌تر چنین اثری ندارد.


یافته‌ها حاکی از این است که معاشرت با افراد متعلق به طبقه‌ی بالاتر از خود، با افزایش #استرس و #نومیدی، یا با کاهشِ منابعِ روانشناختی فرد نظیر #اعتماد_به_نفس، بهزیستی روانی وی را کاهش می‌دهد. در جامعه‌ی مورد بررسی، الگوی فوق در مردان قوی‌تر است، که ممکن است به خاطر نقش‌هایِ جنسیتیِ درونی‌شده طی فرایندهای جامعه‌پذیریِ آنان باشد.


✏️درباره‌ی نویسندگان:

مین-آه لی دانشیار جامعه‌شناسی در دانشگاه چانگ آنگ سئول است، و ایچیرو کاواچی استاد اپیدمیولوژی اجتماعی دانشگاه هاروارد است که تاکنون آثار تجربی پراستنادی در زمینه‌ی تاثیر عوامل اجتماعی بر سلامت و سلامت روانی، و ساز و کارهای این تأثیرات منتشر کرده است. کاواچی چهره‌ای سرشناس و برجسته در پژوهش‌هایی از این دست در چند دهه‌ی اخیر به حساب می‌آید.


📌 مشخصات کتابشناختی اثر:

Lee, M.-A. and Kawachi, I. (2017), The company you keep: Is socialising with higher-status people bad for mental health?. Sociology of Health & Illness. doi:10.1111/1467-9566.12580




🍀 @NedaRazaviChannel

--------------------------------

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۲۲

📚«اتاق خواب من»

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۰ ق.ظ


📝 مجموعه تصاویری که در این صفحه می‌توانید ببینید، بخشی از هزار تصویری است که جان تاکوری از اتاق خواب‌های مردم در ۵۵ کشور دنیا از قاره‌های مختلف در سال ۲۰۱۰ گرفته است، و در سپتامبر ۲۰۱۷ از کتاب مجموعه عکس آن رونمایی خواهد شد.


جان تاکوری (John Thackwray) #فیلمساز و #عکاس متولد افریقای جنوبی است که به طور عمده بر مسایل حقوق بشر و #توسعه در سراسر دنیا متمرکز است.


او در سال ۲۰۱۰ یک پروژه‌ی بلندمدت عکاسی را با نام «#پروژه‌ی_اتاق_خواب_من» آغاز کرد. این پروژه بر مفهومی ساده بنا شده بود: عکاسی از #زنان و #مردان جوانی که متولد دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی (حدوداً متولدان دهه‌های ۶۰ و ۷۰ شمسی) بودند، در اتاق‌های خواب‌شان، در سراسر جهان، و مصاحبه با آن‌ها درباره‌ی #سبک_زندگی، مسایل محلی، آموزش، #مذهب، #عشق و ... . 

او از هزار داوطلب عکاسی کرد؛ ‌بعضی ثروتمند و بعضی فقیر بودند، بعضی به سبک سنتی زندگی می‌کردند و بعضی مدرن...


او به ایران هم سفر کرده و در مجموعه‌ای که به صورت آنلاین منتشر شده یک تصویر از اتاق خواب خانم جوانی در #تهران به چشم می‌خورد. اطلاعاتی در دست نیست که عکاس چه مدت در ایران بوده، یا اساساً چه قدر با جامعه‌ی امروزی ایرانی آشنایی داشته است. همچنین اطلاعی نداریم که این سوژه چگونه و بر چه مبنایی گزینش شده است، یا از میان چند نمونه عکس از ایران برای نمایش در این مجموعه انتخاب شده است. با این حال، به نظر من بینش انسان‌شناسانه و هوشمندی فوق‌العاده‌ای در انتخاب این قاب به چشم می‌خورد.


اگرچه تعمیم آن چه در یک قاب و در یک عکسِ گزینش شده به چشم می‌خورد به کل یک جامعه، به لحاظ آماری تعمیمی ناروا است، اما اگر رویکرد روش‌شناختی کیفی اتخاذ کنیم و معیارهای اعتباریابی این روش‌ها را در نظر داشته باشیم، به نظرم به تقریب خوبی می‌توانیم بگوییم تصویر اتاق خواب ایرانی در این مجموعه به طور نمادینی بخشی از فرهنگ امروزی ما را به نمایش گذاشته است. به نظرم این تصویر حتی تنها جلوه‌ی وجوه فردی، عینی و مصرفی زندگی ما نیست، بلکه این سبک در تار و پود جوانب مختلف زندگی ما هست، در زندگی خانوادگی و اجتماعی، در  انواع فعالیت‌های شغلی و حرفه‌ای، در امور عمرانی، علمی، ورزشی، در فرایندهای سازمانی، مدیریتی، اجرایی، در فضاهای فعالیت سیاسی، فرهنگی و الخ. 



#اتاق_خواب_ایرانی در این مجموعه عکس، روایتِ آراستگی و نظمی به‌غایت اغراق‌آمیز و #تصنعی است که گویی به قصد نمایش روی صحنه ترتیب داده شده، نمایشی برای  خودنمایی و جلب توجه که در آن همه چیز –به رغم حقیرانه بودن- عامدانه بی‌نقص، پر زرق و برق، #تجملی،  بدون حواشی و زوائدِ طبیعی و #پرتکلّف‌ به نظر می‌رسد، و به شدت آمیخته با #کمال‌گرایی افراطی‌ای است که گاه #مضحک، گاه #تأسف‌آور و گاه #مصیبت‌بار است!


🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۲۰

📊 خوشحال‌های دنیا در کدام کشورها هستند؟!

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۰ ق.ظ

  خوشحال‌های دنیا در کدام کشورها هستند؟!

(نگاهی به جدیدترین گزارش احساسات جهانی گالوپ)


در سال‌های اخیر مؤسسه نظرسنجی گالوپ یک رشته نظرسنجی را برای سنجش احساسات مثبت و منفی مردم جهان کلید زده است. 

گالوپ امروز گزارش احساسات جهانی ۲۰۱۷ را منتشر کرد. یافته‌های این پژوهش بر مبنای مصاحبه تلفنی و چهره‌به‌چهره با نمونه‌ای حدودا هزار نفره از بزرگسالان ۱۵ سال به بالا در هر کشور از ۱۴۲ کشور مورد بررسی در طی سال ۲۰۱۶ به دست آمده است.


🔹 در این پیمایش برای سنجش احساسات مثبت  پنج سؤال در مورد: استراحت، مورد احترام قرارگرفتن، لبخند زدن/خندیدن، آموختن چیزتازه و احساس سرخوشی در روز قبل از مصاحبه پرسیده شده است.


🔹 برای سنجش احساسات منفی نیز پنج مورد پرسیده شد. سؤال‌ این بود که آیا پاسخ‌گو روز قبل در بیشتر اوقات احساس درد جسمی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت داشته است یا خیر.


✏️ نتایج این پیمایش حاکی است:


✅ بیش از ۷۰٪ مردم در سراسر جهان گفته‌اند که خوشی، لبخند و خنده بسیاری را در روز قبل تجربه کرده‌اند، خوب استراحت کرده‌اند و مورد احترام واقع شده‌اند.


✅ تنها ۵۰٪ مردم دنیا گفته‌اند روز قبل چیز تازه‌ای آموخته‌اند. 


✅ نسبت به سال ۲۰۱۵ در سال ۲۰۱۶ مردم بیش‌تری درد جسمانی را تجربه کرده‌اند (۲۸٪ در برابر ۳۰٪)


✅ یونانی‌ها بیش از همه در جهان اضطراب را تجربه کرده‌اند (۶۷٪)، در حالی که نگرانی در جمهوری افریقای مرکزی (۷۲٪) و توگو (۷۱٪) بیش‌تر بوده است.


✅ ۵۰٪ ایرانیان، ۴۷٪ سودانی‌ها و ۴۹٪ عراقی‌ها روز قبل احساس خشم و عصبانیت داشتند که بالاترین میزان در میان ۱۴۲ کشور مورد بررسی بوده است.


✴️✴️✴️    در صدر فهرست‌ها کدام کشورها قرار دارند؟


✅ بیش‌ترین احساسات مثبت را در جهان این کشورها تجربه کرده‌اند:

پاراگوئه، کاستاریکا، پاناما، فیلیپین، ازبکستان، اکوادور، گواتمالا، مکزیک، نروژ، شیلی، کلمبیا


✅ کم‌ترین احساسات مثبت را در جهان این کشورها تجربه کرده‌اند:

یمن، ترکیه، عراق، بلاروس، گرجستان، بنگلادش، آذربایجان، لیتوانی، هائیتی، اوکراین

🔹 به گفته تحلیلگران گالوپ، این فهرست نشان می‌دهد مردم در کشورهایی که درگیر کشمکش‌های داخلی هستند، احساسات مثبت کمی را تجربه می‌کنند.

کشورهای منطقه‌ی خاورمیانه (از جمله کشورهای ثروتمند نفتی حاشیه خلیج فارس) و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق (به جز ازبکستان و قرقیزستان) احساسات مثبت کمی را تجربه می‌کنند.


✅ بیش‌ترین احساسات منفی را در جهان این کشورها تجربه کرده‌اند:

عراق، سودان جنوبی، ایران، لیبریا، جمهوری افریقای مرکزی، توگو، چاد، سیرا، لئون، اوگاندا، گابن

🔹 (کشورهایی که در لیست ۱۲ کشور اول با بیشترین احساسات منفی قرار دارند، همگی از لحاظ شاخص‌های توسعه‌ی انسانی از جمله درآمد، بهداشت و آموزش بسیار پایین‌تر از ایران هستند و برخی درگیر فقر و جنگ داخلی مزمن هستند. سوال این جا است چرا احساسات منفی ایرانیان باید مشابه چنین کشورهایی باشد؟! باید در جست‌وجوی پاسخ‌هایی جامعه‌شناسانه برآمد. من به طور مختصر چنین پاسخ‌هایی را در یادداشتی که دو سال پیش در پی انتشار گزارش احساسات جهانی ۲۰۱۵ گالوپ برای روزنامه شرق نوشتم آوردم)


✅ کم‌ترین احساسات منفی را در جهان این کشورها تجربه کرده‌اند:

قرقیزستان، ازبکستان، تایوان، سنگاپور، روسیه، قزاقستان، مغولستان، بلغارستان، سومالی، استونی


🔹  کشورهای با کمترین احساسات منفی لزوما بیشترین احساسات مثبت را ندارند. تقریبا همه کشورهای با کمترین احساسات منفی در شاخص تجربه‌ی منفی در سال ۲۰۱۶ در لیست سال ۲۰۱۵ نیز بوده‌اند. این لیست شامل روسیه و چندین جمهوری شوروری سابق و کشورهای تحت تاثیر آن است. گالوپ خاطرنشان کرده است که کشور مبدأ در پاسخ پاسخگویان اثر داشته و این امر حاکی از آن است که سوگیری‌های فرهنگی در نحوه‌ی پاسخگویی به سوالات اثر دارد. این بدان معنا است که مردم کشورهای جهان فقط بر مبنای شرایط عینی خود، احساسات خاصی را تجربه نمی‌کنند، بلکه  تا حدی بر مبنای ادراکاتی که فرهنگ‌شان به آن‌ها القا می‌کند احساسات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند.


✅ کشورهایی که بیش‌ترین پاسخ مثبت را به تمام سوالات داده‌اند: 

اکوادور، السالوادور، لیبریا، فیلیپین، گواتمالا، نیکاراگوئه، پرو، کاستاریکا، بولیوی، ایران


🔹 مفسران گالوپ در گزارش ۲۰۱۷ معتقدند قرارگرفتن کشورهای امریکای لاتین در صدر کشورهایی که مردمانش بیشترین احساسات مثبت را گزارش کرده‌اند حاکی از وجود یک گرایش فرهنگی در این منطقه برای تمرکز بر نقاط مثبت زندگی است. 


⛔️ تذکر: این متن کپی‌شده از جایی نیست. اینجا هم کانالی با اهداف تجاری نیست و متن اختصاصا برای این کانال تهیه شده است. لطفا در هنگام بازنشر روی تلگرام، همین پست را بازنشر کنید و هنگام بازنشر روی وب، نام و مشخصات کامل مأخذ را ذکر کنید.

🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۲۰



📝 درگذشت خانم دانشمند ریاضیدان پرافتخار، همه‌ی ما را در بهت و اندوه و دریغ و درد فروبرد. واکنش‌ها به این فقدان زودهنگام و تأثرآور چند گونه و از چند زاویه بود. در این یادداشت از دو منظر به این رویداد نگاه کرده‌ام.

 

نخست این که روی شبکه‌های اجتماعی دیدم‌ چند نفر از «#مرگ_آرام» ایشان گفته اند. به طور منطقی چهارسال نبرد با سرطان قطعا نمی‌توانسته در آرامش بوده باشد! این که ما دسترسی به اطلاعات نداریم یا اطلاعاتْ بازتابی در فضای رسانه‌ای نداشته است،‌ دلیلی بر نبودِ رنجِ جدالِ سهمگین و دردناک با سرطانِ بی‌رحم نمی‌تواند باشد. این که چیزها به اعتبار بودن‌شان در فضای رسانه‌ای، و به میزان نشر و بازنشر رسانه‌ای‌شان نزد ما «موجودیت» دارند و به رسمیت شناخته می‌شوند، پدیده‌ای است که باید نسبت به آن آگاهی و خودآگاهی بیابیم. این‌طور که حالا خبرها می‌گویند خانم ریاضیدان حتی زمانی که در اوج افتخار مدال فیلدز را دریافت کرده، درگیر بیماری بوده است. با این حال، شواهد حاکی است که این آدم اهل جنجال و بهره‌برداری از موقعیت و شهرت و اعتبارش  برای جلب توجه نبوده است. از دیروز جز  دو-سه قطعه عکس و دو-سه قطعه فیلم و چند اظهارنظر در باب عشق به ریاضیات و یک مصاحبه‌ی کوتاه (که اغلب را پیشتر دیده بودیم) از ایشان منتشر نشده است.


دوم این که بعضی کوشش او را تلاشی برای اثبات توانمندی ذهنی و علمی زنان و افتخاری برای زنان یا جوانان یا ایرانیان دانسته‌اند. البته که محصولِ جانبیِ موفقیت‌ها و افتخارات ایشان این موارد هم هست. با این حال اگر بخواهیم به شواهدِ عینیِ موجود رجوع کنیم، چیزی در نیت و نگاه ایشان مبنی بر قصدی برای اثبات جنسیت و ملیت و نظایر آن نمی‌یابیم. جملاتی مثل

«The more I spend time on math, the more excited I got»

شاهدی بر این مدعا است. به علاوه کارنامه‌ی زندگی شخصی و حرفه‌ای او، و حتی ظاهر بی‌پیرایه‌‌اش نشان می‌دهد که او در کندوکاوِ ناب و عمیق در جهانِ دانش و فعالیتِ شرافتمندانه‌ی علمی، معنای زندگی خود را یافته و فعالانه خلق کرده است. به نظر من آن‌چه بیش از هر چیز در شرایط کنونی جامعه‌ ارزش برجسته‌سازی دارد و متناسب با نیاز امروز جامعه‌ی ما است، همین ویژگی است: این که آدمی به طور فعالانه و پیگیر، و فارغ از حاشیه و ادعا، صادقانه و شرافتمندانه به جست‌وجوی معنای شخصی زندگی خود برود. زندگی این دانشمند جوان ازدست‌رفته، نمونه‌ی عینی و عملی آن چیزی است که این روزها در وعظ‌های اخلاقی بعضی چهره‌های مشهور فضای رسانه‌ای و روشنفکری می‌شنویم و می‌خوانیم.


نبوغ ذاتی و افتخاراتی که پروفسور مریم میرزاخانی به دست آورده تنها چیزهایی نادری نیست که در وجود او بوده است. این موفقیت‌ها «محصول» نوعی بینش و روش زندگی بوده است که در حاشیه‌ی نگاه اغلب ما قرار گرفته است. زیبایی «ذهن زیبا»ی ریاضیدان جوان ما در توانایی‌اش در حل مسأله‌های دشوار خلاصه نشده بود.



🍀 @NedaRazaviChannel


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۹

📚 جادوی ذهن: هم موهبت، هم مصیبت

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۱۸ ق.ظ

✏️ ذهن خلاق انسانی که مرزهای واقعیتِ عینی را در می نوردد، این امکان را پیش می‌نهد که انسان چیزهایی را «متصور» شود که در جهان عینیات، موجود و دسترس پذیر نیست، و این هم موهبت است و هم منشأ مصیبت.


از سویی این ذهنِ فرارونده از واقعیت، موهبت است برای آدمی؛ از آن رو که هرگونه خلاقیتِ بشری که در عالمِ عینیت ممکن شده (اعم از هنرها، ادبیات، تکنولوژی و حتی کشفیات علمی)، از تصور و تجسمی در تخیلِ سرکش و مَرزگُریز مایه گرفته، و البته همین افق‌ نگاه و فرصت‌های سلطه و تاخت و تاز آدمی را در جهان مادی و عینی گسترش داده و جهان بشری را در طول اعصار دگرگون کرده است. محصول این دگرگونی عظیم، نوعی خودباوری گزاف -و بلکه خودشیفتگی!- بوده است، باور به قدرت خود برای دستیابی به تصویرها و تجسم های فریبنده‌ی مخلوق ذهن.



از سوی دیگر، ذهن آفرینشگر، منشأ مصیبت است برای انسان؛ از آن رو که این ذهن یاغی و بی مهار در خلق «جهان‌های ناممکن» چنان حریص و در عین حال چیره‌دست است که گاه خود نیز اسیرِ فریبِ توهماتِ خلاق و شگرفِ خود می شود و «وجود»شان را باور می کند! عمیقاً باور می‌کند که جهانی وجود دارد که در آن «کامل» ممکن است، بردن چیزی بی باختن چیزی ممکن است، گریز از شر، رنج، مرگ، مسئولیت، پوچی و تنهایی ممکن است، کنترلِ همه جانبه‌ی خود و محیط ممکن است، آزادیِ تمام‌عیار ممکن است، عشق ناب بی قید و شرط و پایدار ممکن است، امنیت  کامل ممکن است، تفاهم کامل ممکن است، یکپارچگی و صلح و سازگاری خود با جهان ممکن است، لذت و شادی پردوام و بی‌هزینه ممکن است و ... . این همه اما جز آفریده‌های دلربای خیال نیست! مواجهه با این حقیقتْ تلخ، خردکننده و اضطراب‌آور است.


پس رقص خیال -به طرز سحرآمیز و متناقضی- هم اشتها و طمع آدمی را برای دستیابی به «ناموجود»های «تصورشده» تحریک می‌کند، و هم دسترس‌ناپذیریِ ازلی و ابدیِ ناموجودهای دیگری را گاه فریبکارانه می‌پوشاند و گاه بی‌رحمانه به رخ می‌کشد، و در پی‌اش اندوه و دلتنگی و بی‌قراری می‌آفریند... .


🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۸

📕 غرب ستیزی در مجله روشنفکری اشرف پهلوی

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۱۷ ق.ظ

در مقاله‌‌‌‌‌‌‌ی علمی-پژوهشی‌ای که اخیرا در فصلنامه‌ی #ایران‌شناسی «ایران نامَگ» به قلم دکتر علی #میرسپاسی (استاد جامعه شناسی و ایرانشناسی دانشگاه نیویورک) و مهدی فرجی منتشر شده، به بخشی از تاریخ #مدرنیته‌ی ایرانی در سال‌های پایانی حکومت پهلوی پرداخته شده است. در این پژوهش، مطالب تمام شماره های مجله فرهنگی و روشنفکری «بنیاد» بررسی شده است. ‌ماهنامة ‌بنیاد‌ را ‌اشرف ‌پهلوی خواهر دوقلوی شاه در اسفند 55 تأسیس‌کرده ‌بود ‌و از‌ آن‌ حمایت مالی ‌می‌کرد. این مجله ‌تا آبان 57 منتشر می شد.


 یافته‌های مقاله تا حدی غافلگیرکننده است. مقاله نشان میدهد که چگونه فضاهای روشنفکرانه‌ای که مستقیما از سوی حکومت پهلوی حمایت می‌شده، به طور متناقض و خودویرانگرانه‌ای، تقویت‌کننده‌ی گفتمان غرب‌ستیزانه و بازگشت به خویشتن بوده، که در نهایت به سقوط  شاه انجامید.

 

🔹برش هایی از متن:

 

✳️ میبدی‌ (سردبیر مجله «بنیاد») سپس‌ با‌ رویکردی‌ معنویت‌گرایانه‌ مفهوم‌ ”پیشرفت“‌ را‌ نقد‌ می‌کند.‌ به‌ نظر‌ او،‌ ”انسان‌ در‌ غرب‌ فکر‌ می‌کرد“‌ که‌ در‌ حال‌ پیشرفت‌ است،‌ اما‌ ”اکنون‌ در‌ این‌ تشویش‌ است‌ که‌ زندگی‌ آلوده‌ آلوده‌تر‌ نگردد. “‌ملت‌های‌ دیگر‌ نباید‌ خود‌ را‌ ”ملزم‌ به‌ تحمل‌ سرنوشت‌ و‌ خدای‌ محتوم‌ دیگران “‌کنند‌ و‌ باید‌ به‌ تاریخ‌ و‌”سرنوشت“‌ خود‌ ”ایمان“‌ داشته‌ باشند،‌ چرا‌ که‌ ”اجتماعات‌ بشری‌ صاحب‌ سرنوشت‌های‌ واحد‌ نیستند.“ جالب‌ است‌ این‌ پیشنهاد‌ که‌ یک‌ ملت‌ باید‌ ”سرنوشت ‌خود“‌ را‌ به‌‌ دست‌گیرد،‌ درست‌ چند‌ ماه‌ قبل‌ از‌ انقلاب،‌ از‌ جانب‌ روشنفکر‌ حامی‌ حکومت‌ و‌ در‌ مجلة‌ مورد‌ حمایت‌ حکومت،‌ مطرح‌ شده‌ است. شمارة‌ بنیاد‌ به‌ غرب‌زدگی‌ اختصاص‌ دارد.‌ تصاویر‌ #جلال‌_آل‌احمد،‌ #سیدحسین_نصر،‌ #احمد‌_فردید‌ و‌ برخی‌ دیگر‌ از‌ روشنفکران‌ ایرانی‌ پشت‌ جلد‌ این‌ شماره‌ قرار‌ دارد‌ و‌ ”غرب‌  یا شرق:‌ میزگرد‌ روشنفکری“‌ عنوان‌ آن‌ است.

 

✳️ حکومت ‌پهلوی ‌در‌ مقام‌ نیرویی‌ سکولار و ‌در ‌حال ‌نوسازی ‌از ‌جانب ‌طبقة‌ ِ متوسط‌ در‌ حال رشد ‌با ‌بحران‌ مشروعیت‌ و‌ مشارکت‌ سیاسی ‌مواجه ‌بود.‌با‌ نگاهی‌ به‌ گذشته‌ متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ حکومت ‌به‌‌جای‌ باز‌کردن ‌فضای‌ دموکراتیک‌ در‌ کشور‌ دست‌ به‌ قمار ‌بسیار‌ خطرناک ‌و‌ مهلکی ‌زد.‌ حکومت‌ ایدئولوژی‌ ضدغربی ‌و‌ ضدسکولار گفتمان‌ غرب‌زدگی‌ را،‌ که‌ مخالفان‌ چپ‌ و ‌مذهبی ‌آن‌ را‌ تقویت‌ کرده‌ بودند،‌ تصاحب‌ کرد‌ تا‌ از‌ جنبش‌ در ‌حال‌ ‌رشدی ‌سیاست‌زدایی‌ کند ‌که‌ برگرفته ‌از ‌ایدئولوژی غرب‌زدگی‌ بود‌ و ‌کوشید ‌آن ‌را ‌به‌ مثابه‌ پدیده‌ای ‌فرهنگی ‌تقویت‌ کند. شخصیت‌های ‌فکری‌ و ‌فرهنگی ‌نزدیک‌ به‌ دربار‌ به‌ شدت ‌به‌ پروژة‌ غرب‌زدگی ‌پر‌و‌بال‌ دادند.‌ این ‌افراد‌ــ‌کسانی ‌مثل ‌سیدحسین‌ نصر،‌ #احسان‌_نراقی،‌ #داریوش_شایگان،‌ احمد فردید ‌و‌ دیگران‌ــ‌ که‌ به ‌نخبگان‌ طبقة‌ حاکم‌ تعلق‌ داشتند، عمدتا ً‌ در‌ غرب‌ تحصیل‌ کرده بودند‌ یا ‌آنکه‌ مثل ‌#هانری_کربن‌ غربی ‌بودند.

 

 

✳️ یک ‌مثال‌ حضور‌ منظم‌ احمد‌ فردید ‌در ‌تلویزیون‌ ملی ‌در‌ دهة‌1350 ‌است. ‌فردید‌ بر‌ اساس‌ مطالعاتش ‌از ‌هایدگر‌ روایتی ‌ضدغربی‌ از ‌سنت‌گرایی‌ دینی ‌عرضه ‌می‌کرد.‌ آل‌احمد‌ با‌ نکوهش ‌برنامة‌ نوسازی‌ اقتدارگرایانة‌ رژیم‌ پهلوی ‌و ‌استقبال ‌از ‌سنت‌های ‌ایرانی‌ به‌مثابه‌ جایگزینی‌ اصیل،‌ ایدة‌ ”#بازگشت_به_خویشتن“‌ را ‌سیاسی ‌کرده ‌بود. ‌به ‌طرز ‌متناقضی،‌ حکومت‌ پهلوی دقیقا ً‌همان ‌زمانی ‌که ‌برنامة ‌نوسازی‌ دولتی ‌پرشتاب‌ و ‌خشنش‌ را ‌اجرا میکرد،‌ ‌این ‌گفتمان‌ اصالت ‌تمدنی ‌را‌ به ‌‌همراه ‌ادبیات ‌ضدمدرن ‌و ‌ضدغربی‌اش ‌از ‌آن خود‌ کرد.‌ در‌ این ‌مدار ‌سردرگم، ‌بنیاد ‌با ‌کمک‌ مالی ‌خواهر ‌دوقلوی ‌شاه‌ فضایی ‌فرهنگی‌ برای‌ اندیشیدن ‌به ‌مسئلة ‌غرب‌زدگی ‌فراهم ‌ساخت. ‌مجله ‌به ‌تضعیف ‌مشروعیت‌ رژیمی کمک‌می‌کرد‌که‌اتفاقا‌ ً‌از ‌طریق‌ مواضع فکری‌اش ‌به ‌‌دنبال ‌حمایتش‌ بود. ‌مجله ‌در ‌عین‌ حال ‌که ‌غرب ‌را ‌بردة‌ عقلانیت ‌اومانیستی،‌ تکنولوژی ‌و ‌دستاوردهای‌ مادی ‌نشان‌می‌داد،‌ از ‌ایدة ‌‌به‌شدت ‌رمانتیک ‌هویت ‌ایرانی‌ــاسلامی‌ استقبال ‌می‌کرد ‌و ‌چهره‌های ‌گفتمانی‌ این ‌جریان ‌ناتوان ‌از ‌هر ‌تحلیلی، ‌حتی ‌سطحی، ‌از ‌واقعیت‌های ‌سیاسی‌ و ‌اجتماعی ‌موجود‌ ایران ‌بودند.‌ در‌ نهایت،‌ واقعیتی ‌که ‌مجلة‌ بنیاد ‌همیشه ‌منکرش ‌شده‌ بود‌ چنان ‌در ‌برابر‌ چشمانش‌ منفجر ‌شد‌ که‌ نابودش‌ کرد.‌

 

✅ مشخصات کتابشناختی مقاله:

ماهنامه بنیاد و سیاست‌زدایی از غرب‌زدگی

فصلنامه ایران نامگ، سال ۲، شمارۀ ۲، تابستان ۱۳۹۶ 

علی میرسپاسی (استاد‌ مطالعات اسلامی ‌و‌ خاورمیانه، دانشگاه نیویورک)

مهدی فرجی (دانشجوی دکتری ‌مطالعات اسلامی و‌ خاورمیانه، دانشگاه نیویورک)


🍀 @NedaRazaviChannel

.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۷



این عنوان مقاله ای است که نسخه پیش از انتشار آن دیروز (پنجشنبه) روی سایت ژورنالِ مطالعات ایرانی«Iranian_Studies#»  انتشارات علمی تیلور اند فرنسیس منتشر شده است.


بنا به چکیده‌ی مقاله: این اثر با تمرکز بر سه فیلم ساخته شده پس از سال 2005 در ایران، انزوا و حاشیه نشینی مردان ایرانی را که در ایران معاصر زندگی می‌کنند، بررسی می‌کند. ایران به عنوان یک جامعه‌ی #پدرسالار، موضوع مطالعات بسیاری درباره انقیاد و حاشیه‌نشینی زنان بوده است. مطالعه حاضر نشان می‌دهد که چگونه فیلم‌های جدید ایرانی به طرز ماهرانه‌ای زبان سینمایی را برای روایت کردن داستان‌های #از_خودبیگانگی و #سرخوردگی مردان به کار می‌گیرد. این ساخته‌های سینمایی بینشی ارزشمند و پیچیده درباره‌ی هویت‌های مردانه و ادراک ما از تصویر ذات‌باورانه‌ی #مرد_خاورمیانه‌ای را به چالش می‌کشد. با استفاده از رهیافت نظری سلسله مراتب مردانگی کانل، این مقاله موقعیت #مردان_حاشیه‌نشین را در رابطه با ایده‌آل های مسلط مردانگی نشان می‌دهد، و تاثیر این گفتمان‌ها را بر زندگی های چنین مردانی بیان می‌ کند. فیلم‌های بررسی شده برساخت جنسیت «حقیقی» را تداوم نمی‌بخشند، بلکه در عوض، ایده‌های قهرمانی، مردبودگی و پدرسالاری را به چالش می‌کشند.


سه فیلم مورد بررسی عبارت بوده است از:

چندکیلو خرما برای مراسم تدفین (سلمان سالور، 2006)

پرویز (مجید برزگر) (2012)

امروز (رضا میرکریمی) (2014)

 

 

نویسنده در متن مقاله تاکید کرده که ادعا ندارد این‌ها روایت‌های غالب مردانگی در ایران هستند، و حتی حاشیه‌ای بودن خود فیلم‌ها هم در سینمای ایران نشانی از همین امر است. با این حال «و به رغم تاب‌آوری مردانگی‌های هژمونیک از یک سو، پتانسیل ویرانگر بازنمایی‌های آلترناتیو را از سوی دیگر نمی‌توان نادیده گرفت» (McKay, Mikosza, and Hutchins, 2005).


✅مشخصات کتابشناختی مقاله:


Nacim Pak-Shiraz (2017): Shooting the Isolation and Marginality of Masculinities in Iranian Cinema, Iranian Studies, DOI: 10.1080/00210862.2017.1357672



📌 یک توضیح : 

ممکن است زبان بعضی نوشته‌ها و ترجمه‌های این کانال گاه به زبان متعارف متون عومی‌تر آنلاین نزدیک نباشد و غامض به نظر برسد. این‌ بیش‌تر به این علت است که نگران این هستم ساده‌سازی زبان متن‌هایی که در اصل قصد استفاده از مفهوم‌سازی‌های تخصصی را داشته‌اند، موجب شود معناهای مورد نظر به دقت و درستی منتقل نشود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۶



✏️به نظر می‌رسد فضاهای کاری بیش از گذشته به قصد افزایش بهره‌وری به سمت دیوان‌سالارانه‌تر شدن و کمیت‌گرا شدن پیش می‌روند. افراط در این رویه و بی‌توجهی به فضای اجتماعی و روانی محیط‌های کاری، پیامدهای خاص خودش را دارد که لزوما با افزایش تولید و بهره‌وری سازمان‌ها همسو نیست.


پژوهش‌های اخیر نشان داده بین فرسودگی شغلی و احساس تنهایی همبستگی وجود دارد. در  شماره‌‌ی ژوئن ۲۰۱۷ مجله کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review)، دکتر اِما سِپالا (مدیر علمی مرکز پژوهش و آموزش شفقت و نوع‌دوستی دانشگاه استنفورد) و دکتر ماریسا کینگ (استاد رفتار سازمانی مدرسه مدیریت دانشگاه یِیل) در مقاله‌ی زیر ضمن نگاهی مختصر به یافته‌های پژوهشی در مورد فرسودگی شغلی و روابط عاطفی انسانی در سازمان، چند پیشنهاد مختصر درباره‌ی مدیریت سازمان و مدیریت روابط عاطفی انسانی در سازمان طرح می‌کنند.


تجربه‌های شخصی هر یک از ما نیز نشان می‌دهد مدیران سازمان‌های ایرانی نیز بی‌نیاز از آشنایی با چنین رویکردهای جدیدی نیستند.



Burnout at Work Isn’t Just About Exhaustion. It’s Also About Loneliness

JUNE 29, 2017

🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۲