📚 فضیلتِ موفقیت بدون تلاش
✏️ اکثر روزها با دخترم درباره اتفاقات مدرسه و گفتوگوهای همکلاسیهایش به طور نسبتاً مفصل حرف میزنیم و تحلیل میکنیم. این گفتوگوها فواید متعددی دارد:
- هم به عنوان یک آدم برونگرا نیاز او برای ارتباط برآورده میشود،
- هم فرصت خوبی برای تداوم ارتباط گرم مادر-دختری است،
- هم من اطلاعاتی دربارهی او، ذهنیتها، دغدغههاش و فضای اجتماعیای که در آن هست به دست میآورم،
- و هم یک فرصت آموزشی خوب در بستر زندگی روزمره است.
گاهی حتی بیش از این که او انتظار داشته باشد سوال پیچش میکنم، و وقتی سماجت من از حوصلهی او برای کندوکاو بیشتر میشود، شاکی میشود! در این حال برای این که تشویق بشود به پاسخ دادن، موذیانه میگویم: «من جامعهشناسم، باید بدونم نوجوونها چی کار میکنن و چی میگن!». این جمله تبدیل به میانپردهای نیمهشوخی- نیمهجدی در میان گفتوگوهایمان شده، و او معمولا رضایت میدهد که بحث را ادامه بدهیم...
یکی از داستانهایی که چندینبار به آن اشاره کرده این است که وقتی امتیاز یا نمرهی خوبی گرفته، این را از بچهها شنیده: «تو درس میخونی که نمرهات خوب میشه». آنطور که خودش میگوید چندینبار برایشان توضیح داده که: «موفقیت، بدون زحمت و تلاش امکان نداره. زندگی دانشمندا و نویسندهها و هنرمندای بزرگ رو بخونی میبینی هیچکدوم بدون تلاش به نتیجه نرسیدن....».
اخیراً احساس میکنم تکرار این حرف که «تو درس میخونی که نمرهات خوب میشه»، ناراحتش میکند، و از این که به رغم توضیحهای مکررش آنها هنوز متوجه نیستند که: «موفقیت بدون کوشش امکان ندارد» رنج میبرد. برای من به طور مشخص جاانداختن این ایدهی کلیدی برای فرزندم حائز اهمیت بوده است و بارها در فرصتهای مختلفی کوشیدهام به شکلهای مختلف این ایده را طرح کنم یا بهش نشان بدهم که چگونه موفقیتهای خودش یا دیگرانی که میشناسد یا داستان زندگیشان را خوانده، حاصل کوشش بوده و به آسانی حاصل نشده است.
برای من اما این نگرش نوجوانهای همکلاس او دلالتهای ضمنی خاصی دارد. دلالت تلویحی این جمله که میگوید: «تو درس میخونی که نمرهات خوب میشه»، گویا این است: «هنر این است که بدون درسخواندن نمرهی خوب بگیری». آیا این ایده، گونهای از تفکر غیرمنطقی نیست که احتمالا از سوی والدین و معلمان رواج داده شده است؟
اگر این ایده را به سطحی انتزاعیتر تعمیم بدهیم، حرفش این است: «هنر/هوشمندی/ زرنگی/فضیلت این است که بدون تلاش موفق بشوی». آیا این یک ایدهی نسبتاً فراگیر در جامعهی ما نیست!؟
پیامدِ خوار انگاشتن تلاشگری و جدیت، و تحقیر ضمنی شخصی که با تلاش به هدفی یا موفقیتی دست یافته، چیست؟ به نظرم ترویج این انگارهی غیرمنطقی، حداقل چهار پیامد اجتماعی ضدتوسعهای میتواند داشته باشد:
- تخلیهی انرژی و کشتن انگیزه، شور و اشتیاق افراد جدی و تلاشگر
تأیید و ترویج سستی، وادادگی، سمبَلکاری و ناشکیبایی (بهخصوص در نسل جوانتر)
- تأیید روشهای متقلبانه و بزهکارانهی دستیابی به موفقیت و امتیاز (که معمولا این روشها بدون تضییع حقوق دیگران میسر نیست)
- ترویج طلبکاری بدون پشتکار، سختکوشی، صبوری و مسئولیتپذیری
پینوشت ۱: خوانندهی هوشمند این سطور میداند: این که استراحت، آرمیدگی، آهستگی و لذت از آنها در زندگی لازم است، اساساً بحث دیگری است و ربطی به بحث حاضر ندارد. متأسفانه کم ندیدهام که نقدها به چنین نوشتههایی، ناشی از چیزی جز بدفهمی، خلط بحث و درنیافتن جوهرهی متن و مدعای نگارنده نیست.
پینوشت۲: این که فرصتهای رشد و امتیازاتْ در جامعه به طور نابرابر توزیع شده، یک واقعیت است. این که بعضی افراد از طریق روشهای غیرقانونی، سوء استفاده از موقعیت، یا روابط ناسالم (پارتی، «ژن خوب») به منابع و فرصتها دست مییابند بیاینکه صلاحیتهای لازم برای برخورداری از آن امتیازات را داشته باشند، واقعیت دیگری است. اصلاح هر دو واقعیت ناخوشایند نیاز به طرح و نقد و مطالبهی اصلاح دارد. با این حال، وجود این شرایط، نافی این گزارهی کلیدی نیست که موفقیتِ شرافتمندانه در هر حوزه و حرفهای، نیازمندِ حدِ قابلقبولی از کوشش، جدیت و مسئولیتپذیری است.
🍀 @NedaRazaviChannel