نیم نگاه

یادداشت ها و نیم نگاه هایم به زندگی و جامعه

نیم نگاه

یادداشت ها و نیم نگاه هایم به زندگی و جامعه

بعضی محتواهای تولیدی در کانال تلگرامی «نیم نگاه» را در این وبلاگ می گذارم تا امکان بازیابی در موتورهای جست و جوی تحت وب را داشته باشد.
https://t.me/nedarazavichannel
ندا رضوی زاده

۵ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

📚 فضیلتِ موفقیت بدون تلاش

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۳۷ ب.ظ

✏️ اکثر روزها با دخترم درباره اتفاقات مدرسه و گفت‌وگوهای هم‌کلاسی‌هایش به طور نسبتاً مفصل حرف می‌زنیم و تحلیل می‌کنیم. این گفت‌وگوها فواید متعددی دارد:

- هم به عنوان یک آدم برون‌گرا نیاز او برای ارتباط برآورده می‌شود،
- هم فرصت خوبی برای تداوم ارتباط گرم مادر-دختری است،
- هم من اطلاعاتی درباره‌ی او، ذهنیت‌ها، دغدغه‌هاش و فضای اجتماعی‌ای که در آن هست به دست می‌آورم،
- و هم یک فرصت آموزشی خوب در بستر زندگی روزمره است.

گاهی حتی بیش از این که او انتظار داشته باشد سوال پیچش می‌کنم، و وقتی سماجت من از حوصله‌‌ی او برای کندوکاو بیش‌تر می‌شود، شاکی می‌شود! در این حال برای این که تشویق بشود به پاسخ دادن، موذیانه می‌گویم: «من جامعه‌شناسم، باید بدونم نوجوون‌ها چی کار می‌کنن و چی می‌گن!». این جمله تبدیل به میان‌پرده‌ای نیمه‌شوخی- نیمه‌جدی در میان گفت‌وگوهای‌مان شده، و او معمولا رضایت می‌دهد که بحث را ادامه بدهیم...

یکی از داستان‌هایی که چندین‌بار به آن اشاره کرده این است که وقتی امتیاز یا نمره‌ی خوبی گرفته، این را از بچه‌ها شنیده: «تو درس می‌خونی که نمره‌ات خوب میشه». آن‌طور که خودش می‌گوید چندین‌بار برای‌شان توضیح داده که: «موفقیت، بدون زحمت و تلاش امکان نداره. زندگی دانشمندا و نویسنده‌ها و هنرمندای بزرگ رو بخونی می‌بینی هیچ‌کدوم بدون تلاش به نتیجه نرسیدن....».

اخیراً احساس می‌کنم تکرار این حرف که «تو درس می‌خونی که نمره‌ات خوب میشه»، ناراحتش می‌کند، و از این که به رغم توضیح‌های مکررش آن‌ها هنوز متوجه نیستند که: «موفقیت بدون کوشش امکان ندارد» رنج می‌برد. برای من به طور مشخص جاانداختن این ایده‌ی کلیدی برای فرزندم حائز اهمیت بوده است و بارها در فرصت‌های مختلفی کوشیده‌ام به شکل‌های مختلف این ایده را طرح کنم یا بهش نشان بدهم که چگونه موفقیت‌های خودش یا دیگرانی که می‌شناسد یا داستان زندگی‌شان را خوانده، حاصل کوشش بوده و به آسانی حاصل نشده است.

برای من اما این نگرش نوجوان‌های هم‌کلاس او دلالت‌های ضمنی خاصی دارد. دلالت تلویحی این جمله که می‌گوید: «تو درس می‌خونی که نمره‌ات خوب میشه»، گویا این است: «هنر این است که بدون درس‌خواندن نمره‌ی خوب بگیری». آیا این ایده، گونه‌ای از تفکر غیرمنطقی نیست که احتمالا از سوی والدین و معلمان رواج داده شده است؟

اگر این ایده را به سطحی انتزاعی‌تر تعمیم بدهیم، حرفش این است: «هنر/هوشمندی/ زرنگی/فضیلت این است که بدون تلاش موفق بشوی». آیا این یک ایده‌ی نسبتاً فراگیر در جامعه‌ی ما نیست!؟

پیامدِ خوار انگاشتن تلاشگری و جدیت، و تحقیر ضمنی شخصی که با تلاش به هدفی یا موفقیتی دست یافته، چیست؟ به نظرم ترویج این انگاره‌ی غیرمنطقی، حداقل چهار پیامد اجتماعی ضدتوسعه‌ای می‌تواند داشته باشد:

- تخلیه‌ی انرژی و کشتن انگیزه، شور و اشتیاق افراد جدی و تلاشگر
تأیید و ترویج سستی، وادادگی، سمبَل‌کاری و ناشکیبایی (به‌خصوص در نسل جوان‌تر)
- تأیید روش‌های متقلبانه و بزهکارانه‌ی دستیابی به موفقیت و امتیاز (که معمولا این روش‌ها بدون تضییع حقوق دیگران میسر نیست)
- ترویج طلبکاری بدون پشتکار، سخت‌کوشی، صبوری و مسئولیت‌پذیری

پی‌نوشت ۱: خواننده‌ی هوشمند این سطور می‌داند: این که استراحت، آرمیدگی، آهستگی و لذت‌ از آن‌ها در زندگی لازم است، اساساً بحث دیگری است و ربطی به بحث حاضر ندارد. متأسفانه کم ندیده‌ام که نقدها به چنین نوشته‌هایی، ناشی از چیزی جز بدفهمی، خلط بحث و درنیافتن جوهره‌ی متن و مدعای نگارنده نیست.

پی‌نوشت۲: این که فرصت‌های رشد و امتیازاتْ در جامعه به طور نابرابر توزیع شده، یک واقعیت است. این که بعضی افراد از طریق روش‌های غیرقانونی، سوء استفاده از موقعیت، یا روابط ناسالم (پارتی، «ژن خوب») به منابع و فرصت‌ها دست‌ می‌یابند بی‌این‌که صلاحیت‌های لازم برای برخورداری از آن امتیازات را داشته باشند، واقعیت دیگری است. اصلاح هر دو واقعیت ناخوشایند نیاز به طرح و نقد و مطالبه‌ی اصلاح دارد. با این حال، وجود این شرایط، نافی این گزاره‌ی کلیدی نیست که موفقیتِ شرافتمندانه در هر حوزه و حرفه‌ای، نیازمندِ حدِ قابل‌قبولی از کوشش، جدیت و مسئولیت‌پذیری است.
🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۷

📚 موجه‌سازی مصرف تظاهری

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۳۵ ب.ظ

✏️ «موجه‌سازی مصرف تظاهری» مقاله‌ای است که در شماره‌ی اخیر مجله علمی-پژوهشی راهبرد فرهنگ منتشر کرده‌ایم.

مصرف کالا در انواع و اقسام آن، دلالت‌ها و نشانه‌های متعدد فرهنگی ـ اجتماعی دارد و موضع مصرفی افراد نیز بر همین مبنا، توجیه می‌شود. هدف مقاله این است که توضیح دهد مصارف تظاهری و خودنمایانه که غالباً با استفاده از کالا‌های دارای نام و نشان (برند) با نوشوندگی بالا‌، همراه است چگونه از سوی مصرف‌کنندگان توجیه می‌شود‌.

برای یافتن پاسخ و پی بردن به معانی نهفته‌ی #مصرف_تظاهری، با 38 مشارکت‌کننده‌ی زن در مشهد که کم یا بیش مصرف‌شان این‌گونه بوده و به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده‌اند، در مورد مصرف کالاها و خدمات مدیریت بدن، مصاحبه عمیق به‌عمل آمد. نتایج کدگذاری و تحلیل متن مصاحبه‌ها نشان می‌دهد برای مصرف تظاهری کالاها و خدمات مدیریت بدن، پنج توجیه عمده وجود دارد:
موجه‌سازی هویتی مصرف که نشان تشخص و معرف موقعیت اجتماعی مصرف‌کننده تلقی می‌شود؛ موجه‌سازی روان‌شناختی که در آن فرد به نیاز‌های روانی خود، نوع انسان یا زنان ارجاع می‌دهد؛ موجه‌سازی اقتصادی (عقلانی)، انتخاب‌های مصرفی را پس از مقایسه‌ی ارزش مصرفی، ارزش مبادله یا محاسبه هزینه ـ فایده اقتصادی و اجتماعی، معقول ارزیابی می‌کند؛ موجه‌سازی نظارتی (الزامی) که در آن فرد خود را تحت نظارت خواسته‌ها و پیشنهاد‌های دیگران مهم یا دیگران تعمیم‌یافته یا آموزه‌های اخلاقی و مذهبی می‌بیند؛ و موجه‌سازی عادت‌واره که به «مسبوق به سابقه بودن الگوی مصرفی تظاهری یا تمایل به آن در تاریخچه‌ی زندگی فرد» ارجاع دارد.

اگرچه در این مقاله به زنان پرداخته‌ایم، اما مصرف تظاهری به زنان اختصاص ندارد. مشاهده می‌شود که مردان نیز در سال‌های اخیر به طور گسترده‌ای مصرف‌کننده‌ی انواع کالاها و خدمات لوکس و پرهزینه‌ی مدیریت بدن شده‌اند که می‌تواند موضوع تحقیق مستقلی باشد. باکاک (۱۳۹۳: ۱۹۹) نیز مصرف‌گرایی را در زنان محدود نمی‌بیند، بلکه ملاحظه می‌کند که در دهه ۱۹۸۰ بازارمصرف روبه‌رشد دیگری هم در غرب پدید آمد: بازار مردان مصرف کننده. مورت (۱۳۹۳) نیز شرح مفصلی از روی آوردن مردان به مد، مصارف نمادین و تظاهری به ویژه در زمینه مدیریت بدن در دهه‌های پایانی قرن بیستم ارائه داده است. به علاوه مصرف تظاهری، منحصر به مصارف مدیریت بدن نیست،‌ بلکه طیف وسیعی از کالاها و خدمات به صورت تظاهری مصرف می‌شود.

✅ مشخصات کتابشناختی اثر:
🔹 موجه‌سازی مصرف تظاهری؛ مورد مطالعه: مصرف کالاها و خدمات مدیریت بدن در زنان مشهد
🔹 ندا رضوی‌زاده ؛ علی یوسفی؛ حسین بهروان؛ علی‌اصغر سعیدی
🔹 مجله راهبرد فرهنگ، دوره 10، شماره 38، تابستان 1396، صفحه 41-69
---------------------------------------
🍀 @NedaRazaviChannel
---------------------------------------
#یافته_پژوهشی
▶️ http://www.jsfc.ir/article_50902.html

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۵

📚«این روزها همه این کار را می‌کنند»

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۳۳ ب.ظ



✏️ این روزها وقتی به تصمیمی یا اقدامی نقدی وارد می کنی مبنی بر این که این تصمیم یا اقدام به دلیلی نادرست است، مثلا ناعادلانه است یا به لحاظ کارکردیْ پیامدهای منفیِ جانبی، جمعی یا بلندمدت دارد، یکی از استدلال‌های مخالف که بسیار رایج هم هست، این است: «این روزها همه این کار را می‌کنند». این استدلال خصوصا وقتی پای #منافع مستقیم و شخصی و فوری در میان باشد، بیان می‌شود. اگرچه ممکن است افراد خودآگاه یا ناخودگاه آن را به کار ببرند.
به راستی چرا مغالطه‌ی «این روزها همه این کار را می‌کنند» به عنوان استدلالی #منطقی و شایسته‌ی پذیرش، عرضه می‌شود و اغلب هم پذیرفته می‌شود؟

پیش‌فرض این مغالطه این است که امر «#هنجارین» با امرِ #اخلاقی یا #کارکردی یکی است و تمایزی بین این‌ها وجود ندارد. برای مدافعانِ این مغالطه، داوری درباره‌ی حسن اخلاقی یا ارزش کارکردی یک عمل، موکول به هنجارین/رایج بودن آن الگوی عمل است. یعنی اگر رفتاری رایج است، لاجرم اخلاقا درست است، یا اگر اقدامی شایع است، نتایج عملی آن نیز بی‌شک مثبت است، یا نتایج مثبت عملی آن بر نتایج منفی آن می‌چربد.
این در حالی است که منطقاً چنین ربط وثیقی بین رایج بودن الگویی از عمل با درستی اخلاقی یا عملی آن برقرار نیست.

یک انگیزه‌ی #روانشناختیِ تمسک به مغالطه‌ی «همه می‌کنند»، «#سلب_مسئولیت» از خود است. وقتی کاری را «همه می‌کنند»، من «شریک جرم» دارم! پس من به تنهایی «مسئول» عملم نیستم! این به معنای آن است که من با «#انتقال» بخشی از مسئولیتِ عملم به دیگرانی نامعین، دست به «#تقسیم_مسئولیت» زده‌ام، و «بارِ» مسئولیت خود را سبک کرده‌ام. این کار هم وجدان سرزنشگر مرا آرام می‌کند، و هم احتمالا توجیهی کم‌وبیش موجه برای مخاطب فراهم می‌آورد. بدین‌ترتیب از یک سو از اضطراب من می‌کاهد و از سوی دیگر مرا نزدِ مخاطب از موضعِ اتهام دور می‌سازد.

مغالطه‌ی «همه می‌کنند» گاهی شیوه‌ای زیرکانه برای تعقیب و تامینِ #منافع شخصی است بی‌آن که فرد پروای تاثیرات اقدامش را بر دیگران داشته باشد و مسئولیتش را بپذیرد. گاهی نیز بیشتر توجیه رفتاری مقلدانه است که نشان می‌دهد فرد حوصله‌ یا قدرت یا عادت به مستقل‌اندیشیدن و انتخاب کردن ندارد.
مغالطه‌ی «همه می‌کنند» برخلاف ظاهر آن، در بطن خود نوعی «#نسبیت‌گرایی_اخلاقی» بی‌حدومرز را پنهان کرده است: دنیایی که در آن هر چیزی با چوب جادویِ این استدلال که «این روزها همه این کار را می‌کنند» به چشم‌برهم‌زدنی مجاز و پذیرفتنی می‌شود!

از این رو موجه بودن توجیه «همه می‌کنند»، نه تنها به مرور بنیادهای #اعتماد اجتماعی را می‌فرساید و نشانه‌ای از انحطاط پیش‌رونده‌ی اجتماعی است، بلکه در نهایت کارآمدی و حیات مادی ما را نیز تهدید می‌کند. زیرا معیار درستی تصمیمات و اقدامات، برآیند ارزشِ #اخلاقی یا #عملی/#کارکردی آن‌ها نیست، بلکه میزان رواج آن‌ها است! اگر روزی بالارفتن از دیوار همسایه «رایج» بشود، حتما «درست» هم هست! اگر روزی کج ساختن دیوار «رایج» بشود، حتما «درست» هم هست! و البته همه نیک می‌دانیم که «بالارفتن از دیوار همسایه» و «کج ساختن دیوار» در فرهنگ ما تنها دو استعاره اند.

راستی! این روزها «همه» می‌گویند: «این روزها همه این کار را می‌کنند»، شما چه طور!؟
🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۳



✏️ همین‌جوری، خیلی همین‌جوری‌طور، رفت جلو!
اوایل سال تحصیلی، در مقطعی که اتفاقا خودم وقتی برای پیگیری‌ جدی‌اش نداشتم، به دختر نوجوانم پیشنهاد کردم دست کم در یکی از المپیادهای علمی مدرسه و در یکی-دو مسابقه فرهنگی و هنری مدرسه شرکت کند. هدفم این بود که فضای فعالیت‌های فوق برنامه‌ی مدرسه را تجربه کند، فضایی که در آن نوعی #شور_و_شوق، #آموختن_فعالانه، فعالیت جمعی، کوشش هدفمند و کمی فشرده‌تر از معمول، کمی رقابت، و شکست و پیروزی در آن تجربه می‌شود. به واقع هیچ طرحی و هیچ‌گونه پیش‌بینی و توقع خاصی از موفقیتش نداشتم. فقط می‌خواستم این‌گونه تجربه‌ها را در دوران مدرسه داشته باشد. بقیه‌اش را سپردم به علاقه، گرایش و کشش شخصی‌اش. اصولا هم وابستگی‌اش برای مطالعه‌ی درس‌ها و انجام تکالیف به من خیلی کم است، خصوصا در سال‌های اخیر، و به خصوص امسال که من عذری هم داشتم. فقط همسرم کلاس‌های فوق برنامه می‌بردش و کتاب‌های آمادگی آزمون را به سفارش خودش برایش می‌خرید ... .

نیازی به موفقیت او برای تفاخر ندارم، بلکه تجربه‌ی شرکت در این گونه برنامه‌ها را در این سنین، حامل دستاوردها و پیامدهای باارزشی می‌دانم که ربطی قطعی با «موفقیت» و «رتبه» در این برنامه‌ها و رقابت‌ها ندارد:

1️⃣ تجربه‌ی پذیرفتن #مسئولیت برای شرکت در یک برنامه‌ی مشخص با هدف معلوم؛
2️⃣ تجربه‌ی برنامه‌ریزی شخصی، اولویت‌بندی خواسته‌ها و برنامه‌ها، به تعویق انداختن خودخواسته‌ی بعضی خواسته‌ها برای دستیابی به هدف؛
3️⃣ تجربه‌ی خلق معناهای شخصی و ارزش برای «#تلاش»؛
4️⃣ تجربه‌ی خلق معناهای شخصی و ارزش و پاداش‌های مستقل و شخصی برای «#آموختن» به مثابه‌ی یک فعالیت علمی؛
5️⃣ تجربه‌ی لذت از «آموختن» به مثابه‌ی یک فعالیت علمی؛
6️⃣ تجربه‌ی «رقابت» در آرامش ذهنی نسبی؛
7️⃣ تجربه‌ی احتمالی «#پیروزی» یا «#شکست» و مواجهه با آن، محک زدن خود در این مواجهه‌ی انباشته از #هیجان (شادی و شیرینی یا #درد و تلخی)، فهم و معنابخشیدن به شکست و پیروزی، تجربه‌ی سازگاری و حس تداوم زندگی بدون گسستِ حاصل از شدت هیجانات (به‌خصوص در صورت شکست).

جالب این که حسب تصادف، در رقابت‌های المپیاد امسال، هر دو تجربه‌ی شکست و پیروزی را داشت. در مرحله‌ی ناحیه موفق شد همراه با چندین دانش آموز دیگر به مرحله‌ی استانی راه پیدا کند. در مرحله‌ی استانی ابتدا گفته شد که موفق نشده است، اما بعدا به دلیل امتیازات خیلی نزدیک و رقابت نزدیک او و برندگان استانی، برای صعود به مرحله‌ی کشوری انتخاب شد. وقتی ابتدا خبر شکستش را در مرحله استانی داد، به رغم ناراحتی به قدری مواجهه‌اش با شکست معقول و آرام بود که خودم را شگفت‌زده کرد! از دید من او موفق شده بود! من دقیقاً در پی این بودم که او چنین لحظاتی را – به عنوان بخشی از یک زندگی طبیعی- تجربه‌ کند، و بتواند با #آرامش و #عقلانیت از آن‌ها گذر کند. می‌خواستم چنان دنیای معنایی‌ مستقلی را فارغ از #ارزش‌های_از_پیش‌تعیین‌شده و تکریم و تشویق‌های اجتماعی برای خودش خلق کند که حتی در صورت شکستِ صوری، تلخی و نومیدی او را از پا نیندازد. این هدف به طور کامل (و حتی با کمال شگفتی، فراتر از انتظار من!) محقق شده بود. با این حال،‌ خوشبختانه به زودی خبر رسید که تلاش مشتاقانه و صادقانه‌اش نتیجه‌بخش بوده و حالا باید خودش را برای مرحله‌ی بعدی آماده کند ... .

.
🍀 @NedaRazaviChannel

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۱

ایرانیان مهاجر در «خارج» چه می‌کنند؟

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ

✏️ یکی از نکاتی که یکی- دو سالی است به طور تفننی و از سر کنجکاوی پی می‌گیرم و حین گشت و گذارهای تصادفی آنلاین برایش دنبال شواهد تجربی می‌گردم، زیست و کنش‌های مدنی #مهاجران_ایرانی در کشورهای توسعه‌یافته است. یک پیش‌فرض ما این است که در این جوامع مهاجران قانونی فارغ از مبدأ مهاجرت و بسته به وضعیت حقوقی‌شان از حقوق تصریح‌شده در قانون برای یک مهاجر یا پناهنده یا شهروند برخوردارند. پیش‌فرض دیگر ما این است که در این کشورها که عموماً در #اروپای غربی و #امریکای شمالی واقع‌اند، حداقل‌هایی از حقوق برابر برای مشارکت مدنی چنین افرادی فراهم است. پیش‌فرض سوم این است که این حقوق احتمالا دست کم از ایران بیش‌تر است. نتیجه‌ای که از این سه پیش‌فرض استنباط می‌شود این است که احتمالاً #آزادی و #فرصت‌ حقوقی برای ایجاد تشکل‌ها و #نهادهای_مدنی و فعالیت در این نهادها قانوناً و عملاً فراهم است. با این حال، چه در میان اخبار رسمی رسانه‌های کوچک و بزرگ، و چه در روایت‌های غیررسمی ایرانیان مهاجر که در یکی-دو دهه‌ی اخیر در فضاهای اجتماعی آنلاین آزادانه منتشر شده است، خبری از فعالیت چنین نهادهایی (به ویژه از نوع غیرسیاسی آن) کم‌تر خوانده و شنیده‌ایم. داستان چیست؟

به نظر می‌رسد کمّ و کیف تشکل‌یابی ایرانیان در قالب نهادهای مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد در #جوامع_توسعه‌یافته موضوعی شایسته‌ی کاوش و پژوهش است (و این که تا کنون توجه چندانی را برنیانگیخته یا دست کم بازنمایی چندانی نداشته است، محل پرسش و تأمل است). پرسش‌های چنین گزارش یا پژوهشی می‌تواند شامل مواردی از این دست باشد:

1⃣ آیا ایرانیان در جوامعی که آزادی و مدارای کافی و بستر و فرصت‌ حقوقی مناسب برای ایجاد و فعالیت تشکل‌ها و نهادهای مدنی قانوناً و عملاً فراهم است، با این بسترها و فرصت‌ها آشنایی می‌یابند؟

2⃣ آیا ایرانیان در این جوامع، مشارکت تشکل‌یافته‌ی بیش‌تری نسبت به ایرانیان داخل ایران دارند؟

3⃣ اگر پاسخ به پرسش شماره دو مثبت است، آیا تنها عاملی که این مشارکت بیش‌تر را تبیین می‌کند بستر حقوقی و آزادای‌های مدنی و سیاسی است؟ یا عوامل دیگری هم دخیل است؟ اگر پاسخ به پرسش اخیر مثبت است، چه عواملی؟

4⃣ اگر پاسخ به پرسش شماره دو منفی است، در یک بستر حقوقی و اجتماعی مساعد و سازگار با فعالیت مدنی چه عواملی مانع این‌گونه مشارکت‌های ایرانیان مهاجر است؟ این موانع از چه جنسی است؟ (اقتصادی؟ فرهنگی؟...)

◀️ به نظر می‌رسد در زمینه‌ی فعالیت تشکل‌یافته و در قالب سازمان‌های مردم‌نهاد، بررسی‌های تطبیقی در اجتماعات ایرانیان مهاجر و مقایسه با جامعه‌ی ایرانی ساکن داخل کشور بتواند دستاوردهای جالب توجهی داشته باشد.

✳️ در حاشیه‌ی همین کنجکاوی تفننی، امروز تصادفاً به گزارشی در یک مجله‌ی اینترنتی برخوردم که هرچند کوتاه است و به مورد کانادا بسنده کرده، اما چندان بی‌ارتباط با موضوعی که طرح کردم نیست، و یافته‌های جالب توجهی را از کمّ و کیف و نقطع ضعف‌های تشکل‌یابی اجتماع ایرانیان مقیم کانادا ارائه می‌کند.
--------------------------------
🍀 @NedaRazaviChannel
--------------------------------
متن کامل «باهمستان ایرانیان مهاجر در کانادا»:
https://goo.gl/L8ywuk

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۰